English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1050 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rebus U نشاندادن واژه ها بصورت مصور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
silhouette U نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes U نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
shew U نشاندادن
to be illustrative of U با مثال نشاندادن
reluct U بی میلی نشاندادن
kikalak design U طرح قوچ [در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
gap marker U علامت مخصوص نشاندادن رخنه در میدان مین
portmanteaux U واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus U واژه مرکب از دو واژه
portmanteau U واژه مرکب از دو واژه
pictorial U مصور
painted U مصور
projection of a point U خط مصور
illustrated U مصور
rebus U معمای مصور
imagery U نمایش مصور
graphic U مقیاس مصور
inwrought U مخمر مصور
illustrative digram U دیاگرام مصور
grangerize U مصور کردن
graphic scale U مقیاس مصور
pastellist U مصور نقاشیهای مدادی
illustrate U مصور کردن اراستن
illustrating U مصور کردن اراستن
illustrates U مصور کردن اراستن
cartoons U تصویر مضحک داستان مصور
peabody picture vocabulary test U ازمون واژگان مصور پی بادی
cartoon U تصویر مضحک داستان مصور
tabloid U روزنامه نیم قطع و مصور
tabloids U روزنامه نیم قطع و مصور
make a picture story test آزمون داستان سازی مصور
picker U دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
animalist U مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
saddle bag U خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
variable stroke U پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
vitrify U بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
monofilament U الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design U طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
worded U واژه
termed U واژه
word U واژه
terming U واژه
term U واژه
neologism U نو واژه
mosul U واژه
neologisms U نو واژه
philologist U واژه شناس
neologism U واژه جدید
synonyms U واژه مترادف
paronym U واژه هم ریشه
neologism U واژه تراشی
synonym U واژه هم معنی
neologisms U واژه تراشی
coinage U ابداع واژه
punctuation for reference U زیر واژه
synonyms U واژه هم معنی
neologisms U واژه جدید
glossaries U واژه نامه
synonym U واژه مترادف
glossary U واژه نامه
neolalia U واژه تراشی
word order U ترتیب واژه ها
loanword U واژه عاریه
word deafness U واژه کری
word count U واژه شماری
lexicology U واژه شناسی
keyword U واژه کلیدی
intercalation U واژه افزایی
word-blindness U واژه کوری
word blindness U واژه کوری
cognate U واژه هم ریشه
score out that word U ان واژه را خط بزنید
worded U واژه سخن
word U واژه سخن
dissylable U واژه دوهجائی
wordbook U واژه نامه
loanword U واژه بیگانه
buzz word U رمز واژه
wordbook U واژه نامه
word book U واژه نامه
lexicon [dictionary] U واژه نامه
glossary U واژه نامه
dictionary U واژه نامه
pejorative U واژه تحقیری
stimulus word U واژه محرک
buzz words U رمز واژه
the root of a word U ریشه واژه
pomegrenate design U طرح گل اناری [این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
peacock U طرح طاووس [این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
logomachy U بازی واژه پردازی
homely [British E] <adj.> U بیمزه [واژه تحقیری]
syncopation U کوتاه سازی واژه
wordprocessing program U برنامه واژه پردازی
an inseparable prefix U سر واژه جدا نشدنی
wordage U کلمات واژه بندی
word span test U ازمون فراخنای واژه ها
dictionary sort U ترتیب واژه نامهای
word choice test U ازمون واژه گزینی
octosyllable U واژه هشت هجائی
homely [British E] <adj.> U سنگین [واژه تحقیری]
homely [British E] <adj.> U خفه [واژه تحقیری]
lexicons U واژه نامه دیکسیونر
teragram U واژه چهار حرفی
english words U واژه ها یا لغات انگلیسی
lexicon U واژه نامه دیکسیونر
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
prandial U واژه شوخی امیز
post fix U در پایان واژه چسباندن
polysllable U واژه جند هجائی
pentasyllable U واژه پنج هجائی
score out that word U روی ان واژه خط بکشید
word building test U ازمون واژه سازی
word association test U ازمون تداعی واژه ها
septisyllable U واژه هفت هجائی
this word means a dog U این واژه یعنی سگ
dictionary U کتاب لغت واژه نامه
God bless [you] ! U خدا حافظ [واژه کهنه]
glossaries U واژه نامه ضمیمه کتاب
slang U واژه عامیانه وغیر ادبی
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
nomenclature U فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
a word with a pejorative connotation U واژه ای با معنای ضمنی منفی
purism U واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
glossary U واژه نامه ضمیمه کتاب
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
malaprop U کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
spicery U انباری ادویه [واژه قدیمی]
dictionaries U کتاب لغت واژه نامه
lexigraphy U یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
catch-phrase U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
catch-phrases U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
homely [British E] <adj.> U عادی و خسته کننده [واژه تحقیری]
bawdry U زنا [دین] [حقوق] [واژه قدیمی]
How do you pronounce [say] that [this] word? U این واژه چه جور تلفظ می شود؟
cantoria U [واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
anglo-chinois U [واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
sanshifter U واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
alinik design U واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
to inspan oxen U این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
Genius Loci U نابغه [واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
parathesis U پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
is intervocalic U حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
to purify the person language U زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
this word occurs in gulistan p U این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
logogram U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
logograph U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
kpsi U [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
split infinitives U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
worid U کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
paragram U جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
Chrismon U [حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
split infinitive U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
Cinquecento U [واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
electrographic architecture U [واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Pronoia U واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
fullwrite professional U یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
as <conj.> <prep.> U بصورت
in human shape U بصورت یا
backwater U محل راکد [عقب افتاده] [عقب مانده] [واژه تحقیری]
simoltaneously U بصورت همزبان
particulate U بصورت ذره
autonomously U بصورت خودگردان
integrally U بصورت عددصحیح
in outward show U بصورت فاهر
carbonation U بصورت کربنات
in his own similitude U بصورت خودش
in the f. U بصورت جسمانی
on consignment U بصورت امانی
in a topic form U بصورت عنوان
corporately U بصورت شرکت
incorrectly <adv.> U بصورت اشتباه
duly <adv.> U بصورت مرتب
neatly <adv.> U بصورت مرتب
tidily <adv.> U بصورت مرتب
orderly <adv.> U بصورت مرتب
duly <adv.> U بصورت منظم
neatly <adv.> U بصورت منظم
tidily <adv.> U بصورت منظم
orderly <adv.> U بصورت منظم
orderly <adv.> U بصورت صحیح
tidily <adv.> U بصورت صحیح
phonily <adv.> U بصورت اشتباه
wrongly <adv.> U بصورت اشتباه
falsely <adv.> U بصورت غلط
faultily <adv.> U بصورت غلط
incorrectly <adv.> U بصورت غلط
phonily <adv.> U بصورت غلط
wrongly <adv.> U بصورت غلط
nominally U بصورت فاهر
manually U بصورت دستی
by mistake <adv.> U بصورت غلط
spuriously <adv.> U بصورت اشتباه
unintentionally <adv.> U بصورت اشتباه
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1affixation
2مهرآسا
1popsicle
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com